یک هفته میشه که قرص ضدافسردگی که قبلا باهاش نتیجه گرفتم رو شروع کردم و حالا نتیجه تا به الان شده بی قراری، اضطراب، تپش قلب و ... .
نگرانم. حس فورشدوئینگ بدی دارم، مثل اون حسی که تمام عمرم ازش میترسیدم و سرم اومدم. چرا، چرا زندگی اینجور شده؟ چیکار کنم تا دنیا باهام دوست بشه؟ مثل بچگیا که انگار مدام لب ساحل اسپانیا تو ماشه و شن میدوییدم؟
چرا بابا مریض شد؟ چرا پیشرفته س بیماریش؟ چرا یهو انقدری تو مضیقه افتادم که به فکر فروش یکسری چیزها افتادم؟ چقدر آینده تاریک و مبهمه! کاش لاقل وضعیت اقتصاد روبراه بود، کاش لاقل شغلم درآمد بهتری داشت. خیلی نگرانم. خدایا، تو میبینی؟ کجایی خدا؟