[ پَرسه های اُبالی]

به انضمام مقادیری فراوان غر!

[ پَرسه های اُبالی]

از بعد فوت بابا همه وسائل خونه با هم تصمیم گرفتن دونه به دونه خراب بشن. لامپ مهتابی اتاق من، پریز برق، پنکه سقفی، سینک آشپزخونه، سردوش حموم، لامپ حموم و حالا هم بخاری گازی.

من اصلا کارای فنی بلد نیستم. یاد هم بگیرم، چون کار اصلی خودم نیست و تمرین و تکرار ندارم زود فراموش میکنم. از خودم بیزار میشم که نمیتونم این کارها رو انجام بدم‌. باید یاد بگیرم. یه دفتر بردارم و نکات رو توش بنویسم.

خیلی بغض دارم. بعد رفتن بابا زندگیمون ویرون‌تر شده.

پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴
10:30
درحال بارگذاری..